۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

برنامه سیاسی- ضمیمه 1، جمهوری شورایی و مسائل قومی در ایران


توضیح: ضمیمه زیر در چهارچوب انتشار اول" طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها "، تحت عنوان: " نظام دموکراتیک- شورایی و مسئله ملی در ایران"، درج شد. در انتشار دوم در اینجا، تغییری کیفی صورت گرفته، فقط قسمتی از آن، جزئی از اصل طرح و بخش دیگر که مربوط به " مسئله ملی" است، حذف شده است. در انتهای انتشار دوم، بخش حذف شده نقل گردیده، و علت این تغییر نیز، توضیح داده شده است. متناسب با این تغییر، عنوان جدیدی برای ضمیمه مزبور، انتخاب شده است.

----------------------------------------

جمهوری شورایی و مسائل قومی در ایران


جامعه ایران، یک جامعه توسعه یافته سرمایه داری است. از این رو، پیوند های خونی و این یعنی، هویتهای قومی و خانواده گی، در آن کم رنگ گشته، بر جای آن، هویت مشترک انسان جامعه صنعتی، رابطه حقوقی- شهروندی نشسته است. این یک روند اجتناب ناپذیر بوده، از مناسبات بنیادی جامعه سرمایه داری، تبدیل انسان به فروشنده و خریدار نیروی کار و کالا، و غلبه کامل تولید کالایی ناشی میشود. هر میزان از دیکتاتوری و ترور، دراین واقعیت هیچگونه تغییری نمیدهد؛ بلکه این فقط، لحظات شکل گیری و نقش سرکوب، در کند ساختن پیدایش یک جامعه مدرن، و محروم کردن مردم از دست آوردهای مثبت این جامعه، در برابر جوامع غیر سرمایه داری را بیان میکند.

انحلال هویتهای قومی، به بخشی از ترقی خواهی جامعه بورژوایی، در دوران اولیه پیدایش آن تعلق دارد، که با برچیدن همه مناسبات سنتی و متکی بر پدرسالاری، جهانی متفاوت از بدویت نظامات کهن آفرید. زوال هویتهای قومی، به موضوع ستم ملی مربوط نیست، بلکه در شرایط وجود ستم ملی، سلطه سرمایه انحصاری، تمرکز افراطی حکومت مرکزی و سرکوب و فقر، به آن پیوند میخورد. فارس زبان و یا کرد زبان بودن، در شرایط یک جامعه توسعه یافته سرمایه داری، دیگر نه بیان حقیقی رابطه خونی میان عناصر این دو گروهبندی جمعیتی، بلکه عمدتاً، تعلق شهروندان به دو گروه زبانی، و تمرکز در شرایط جفرافیایی متفاوت را مجسم میکند.

هویت یابی خود با عناصر قومی، و درک از خود بمثابه عضوی از یک گروه قومی، نظیر درک فردی از مذهب و باور به آن، یک احساس شخصی محسوب شده، ابراز آن و زندگی با آن، حق دموکراتیک شهروندان است. اما بازسازی هویتهای قومی بمثابه یک رابطه اجتماعی، و تأکید بر ایجاد پیوندهای فروپاشیده، مقدم قرار دادن آن بر اصل برابر حقوقی انسانها، و تحمیل آن به سایر اعضاء جامعه، یک اقدام سیاسی محسوب گشته، که دارای جوهر دموکراتیک نیست. وجود افرادی با احساس و خود- آگاهی قومی، قادر به اثبات حقانیت هویت یابی قومی نیست؛ از آنجا که، عدم وجود این نوع کاراکتر، در میان سایر عناصر همزبان در همان محیط و یا خارج از آن را، توضیح نمیدهد. احساس شخصی داشتن هویت قومی، حق هر انسان ایرانی، مضر دانستن و انکار آن نیز، حق همه مردم است.

در میان افراد و یا مناطقی از کشور، که چنین سطحی از هویت یابی، دیگر وجود ندارد، و یا راه زوال طی میکند، ایجاد آن و بدتر از آن، تبدیل آن به مبنای صف بندیهای سیاسی، با روح ترقی خواهی در جامعه مدرن، سازگار نیست. تعلق به یک گروه زبانی، مساوی تعلق به یک گروه قومی نیست. زبان، ابزار ارتباط میان انسانها، وسیله یادگیری، فکرکردن و بیان خود، و امر مناسبات اجتماعی میان مردم است. اما هویت قومی و یا مذهبی، دارای هیچیک از مشخصه های فوق نبوده، بلکه صرفاً رابطه طبیعی بازمانده از دورانهای ماقبل سرمایه داری، و علائق قدرتهای سنتی در سلطه بر سرنوشت قوم خود را، منعکس میسازد. احزاب سیاسی کشور، در صورت توسل به هویتهای قومی، و اجبار مردم همزبان به بازسازی آن، نظیر توسل به مذهب و رنگ پوست، به محتوای دموکراتیک فعالیت خود آسیب زده، امر اتحاد توده های مردم، برای برچیدن رژیم اسلامی را دشوار میکنند. ...
---------------------
خواننده گرامی!

جمله آخر در پاراگراف بالا- که حذف آن با 3 نقطه مشخص شده است- و پاراگرافهای بعدی در این ضمیمه، از اصل " طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراها" حذف شده، تماماً به خارج از طرح و در انتهای کل متن، منتقل شده است. دلیل این تغییر محتوایی آشکار در اصل " طرح اولیه ..."، در محل جدید توضیح داده شده است.

--------------------------------------

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر